از روزهای شــــــــــــازده ماهی

ای دختران شالیکار!

همه‌چیزتان گل‌آلود است

مگر ترانه‌هایی که می‌خوانید.

رایزان

+ می دویدم بی آنکه بدانم کجا باید بایستم.

* بشنوید در ادامه مطلب

 

+ رازها روی نوک زبان ما مثل فلفل قرمزند ،دیر یا زود زبانمان را آتش میزنند.

+ رنگ شب شدی، یادت رفته نور ..

   

+ سراسر زمین

سیب‌‌های سرخ در مهتابی‌‌های تاریک از یاد رفته است

و جوراب‌‌های گلی دختران

از بند رخت رها شده است

بند رخت بر آسمان خطی می‌کشد

و تو از تمام روز‌های رفته که تاب آوردی

ماه را آرزو می‌کنی

خانه را

ماه را آرزو می‌کنم

ماه سبز را که سبز می‌درخشد

+ بعله :) همینطوره که ایشون میگند!

کودکان در ستاره ها زاده می شوند/ با ستاره ها بازی می کنند/ با زبان آن ها صحبت می کنند/ ما آن ها را نمی فهمیم/ و آن ها برای فهماندن چیزی به ما/ پیش ما،به زمین فرو می آیند/ افسوس، زمانی که دیگر/ گفتنی ها را فراموش کرده اند.

|غوکاس سیرونیان، سطر اول را نمی نویسم|

+ اگر تو بخواهی

     دور می‌ایستم

چون آخرین چراغ خیابان

                     اما روشن ..

| علی شفیعی|

+ میخواهم دیوانه ای باشم که دیگر چیزی ندارد جز یک قلب ..

* بشنوید در ادامه مطلب

+ بیهوده مشت به شیشه‌های این قطار می‌کوبی

   بیهوده صدایت را

  به آن‌سوی پنجره پرتاب می‌کنی

  ما

  بازیگران یک فیلم صامتیم.

| گروس عبدالملکیان |

وقتي دل سودايي مي رفت به بستانها

بي خويشتنم کردي بوی گل و ريحانها

             گه نعره زدي بلبل گه جامه دريدي گل

              تا ياد تو افتادم از ياد برفت آنها

                  اي مهر تو در دلها وي مهر تو بر لبها

                        وي شور تو در سرها وي سر تو در جانها

                                   تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم

                                     بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ

    یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ

       یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ

       حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

 

ما هر شعری را که سرودیم،

.. روزی اتفاق افتاد.

|حسام نیک فال|

* بشنوید در ادامه مطلب

آدمهای دیوانه،   ..

یا آرامند یا عصبی یا پرحرفند یا ساکت؛ همگی در غمی سیاه شریکند.

* بشنوید در ادامه مطلب

در من ناشکیبایی هایی ست و راه هایی، باید آنها را به اتمام برسانم .

نادر اشخاصی قادرند عاشق شوند؛ زیرا نادر اشخاصی قادرند همه چیز را از دست بدهند..

* بشنوید در ادامه مطلب

 

+ از زیبایی چیزهایی که می‌گویم لذت می‌بری؟

                                   وقتی چیزی نمی‌گویم.

آدم می خواهد پر بكشد..

* بشنوید در ادامه مطلب

* بشنوید در ادامه مطلب

انگار آنروزها دستم را گرفتند و جایی رهایم کردند،

و اینروزها امده اند و

 سراغم را می گیرند

...

امـا دیگر هر چه صدایم می کنند

چیزی نمی یابند ..

 

+ یک جایی هم توی نامه اش نوشته بود ولی لطفا تو دوستم داشته باش.چون من زیاد دوست داشته نشدم.

زیاد از زندگی آدمها پرت شدم بیرون..

+ یه جایی هم توی نامه ام نوشته بودم ولی لطفا تو دوستم داشته باش.چون من زیاد دوست داشته نشدم.

زیاد آدمها به من ترجیح داده شدند..

* بشنوید در ادامه مطلب

+ آه، بلاهتِ بی نظیر

بیا باهم اززندگی حرف بزنیم ..

* بشنوید در ادامه مطلب