
این نوشته را دیشب داشتم می نوشتم: امشبم می تونست یه شب باشه مثل بقیه شبایی که من و آقای ه دعوا می کردیم و آخرشم با قهر و دلخوری زیاد می خوابیدیم.
بین عذرخواهی های آقای ه، همینطوری که داشتم می نوشتم :«No way, نبخشیدمت، الان حوصله صحبت ندارم» یهو این به ذهنم اومد که کدوم پسری ساعت ۱.۳۰ تا ۲.۱۰ شب بیدار می مونه و پیام عذرخواهی میده، درحالیکه صبح ساعت ۶ باید بیدار بشه ، آیا رفتار ایشون نشانه ی محبتش نیست؟ رفتار من چطور؟ رفتار من نشانه لجبازی و بی محبتی نیست؟
و همان وقت بود که گفتم بخشیدمت و غائله رو ختم کردیم. من نمیگم بعد از نیم ساعت عذرخواهی، مریم مقدس شدم و آشتی کردم. اما وقتی می بینم دختری بودم که حداقل دو روز قهر می کردم، بعد شد یک روز و نیم، بعد شد یک روز.. و حالا شده نصف روز ، به خودم افتخار می کنم 😄💘
امشب اما شب دیگری ست.. 🙂
امشب متوجه شدم درست تره که با یه رفتار از دیگران هیجان زده و خوشحال، یا ناراحت نشم. روند یک رابطه مشخص میکنه که چقدر اون رابطه سالم یا ناسالمه.. و تک رفتارهای گاهگاهیِ سالم یا ناسالم، ملاک نیست.
ماجرا از این قراره که افراد ازدواج می کنند اما واقعا به نیازهای طرف مقابل اهمیت نمیدند، نمیدونند و آموزش هم نمی بینند، یا فکر می کنند ضرورتی نداره، میشینم پشتش تا یاد بگیرم 🤦♀️ امروز در اینستا پستی رو دیدم که بریده ای از روزنامه ی قدیمی بود و از زبان یه خانم و آقا که میخواستند جدا بشوند اینطور نوشته شده بود:
خانم: میخواهم طلاق بگیرم چون شوهرم به من توجه نمی کند.
آقا: من حوصله ندارم، زنم را طلاق می دهم.
آیا دلیل اکثر طلاق ها و خیانت های امروز غیر از این است؟ چرا در جامعه مردان آموزش ندیده اند که مثل ضرورت رابطه جنسی برای آقایان، رابطه عاطفی برای خانم ها ضرورت دارد؟ 🤌
امشب متوجه شدم حرف های من دیشب زده شد (البته فقط زده شد، و از تفاسیر امشب متوجه شدم که شنیده نشد)، و حرف های آقای ه نگفته باقی موند و به امشب موکول شده بود.
هرچند هر چی رشته بود پنبه شد و الان با پایان باز دراز کشیدم، اما خیلی سبک تر و آروم تر از دیشبم. کسی هم نخواست حتما آشتی باشیم و بخوابیم، و اهمیتی هم نداره
کاش این سلام و علیک ها و بده و بستون های متاهلی، بالاخره یه جایی تمام بشه و به تعادل برسیم، آمین 😮💨
تو درست میگی آقای ه عزیزم،
رابطه سالم همیشه مثل روز اول داغ و آتشین نیست، اول دو نفر با هم آشنا میشند و بدون هم نمی تونند روزو شب کنند، شب ها دلشون میخواد کنار هم باشند. زمان می گذره کم کم شکل محبت هاشون یه جور دیگه میشه. با دعوا و آشتیاشون رابطه هاشون رو عمیق می کنند (البته به شرطی که برای طرف مقابل و رابطه شون ارزش قائل باشند و براشون مهم باشه).
گاهی افراد یه رابطه ی نصفه و نیمه با همکارشون، استادشون، یه غریبه توی شبکه اجتماعی شکل می دند و بعد پیش خودشون میگند چه آدم خوبیه، کاش زنم/شوهرم مثل این می بود، چقدر ما به هم می خوریم، نه بحثی، نه دعوایی 😊 هیچ کس توی اون رابطه ها به بحث و دعوا نمیخوره عزیزمن .. اون رابطه در حدی نیست که شما وارد بحث بشید، توی اون رابطه مسائل مهم نیست که اختلاف نظر ایجاد بشه، و از همه مهمتر انقدر اهمیت نداره که بخواد در مورد هر چیزی روی اعصابتون بره، و متقابلا شما هم
مثلا شما میخواید برید مهمانی و از همسرتون میخواید فلان لباسو بپوشه یا نپوشه، و اون نظر دیگه ای داره و وارد بحث میشید_ اما شما هیچ وقت با همکارتون مهمانی نمی رید که بخواید نظر بدید، باهاش مهمانی برید هم نظر نمیدید، اگر نظر دادید و اهمیت نداد هم نهایتش بهش میگید فلان چیز بیشتر بهش میومد اما با اینم خوبه، دیگه نهایتا شما نظر میدید اونم نظرتون رو اعمال می کنه و شما فقط توی این یه مورد بوده که نظر دادید و باهم بودید، و همین باعث میشه کنتاکت هاتون خیلی کمتر از کسی باشه که باهاش آمیخته اید، باهاش زندگی می کنید و مهمانی میرید، باهم غذا میخورید، خرید می کنید و .. 🤌😊
امروز توی اینستا یه کلیپ دیدم که واکنش یه زن رو فیلم گرفته بود از این سناریو که شوهرش کنارشه و داره با دوستش صبحت میکنه و صحبت از خانومش میشه، اون وقت مرده هم از خانمش به خورشید زندگیم یاد می کنه و میگه اونه که زندگی مو روشن کرده 🙄😐
بعداً متوجه شدم که پسرا پیش هیچ پسر دیگه ای، این تعریف ها رو از خانمشون نمی کنند. چون هیچ آدم عاقلی این کارو نمی کنه..😄
شما هیچ دختری رو روی مردی که باهاش در رابطه جدی هستی حساس نمی کنی که یه وقت قلقلک بشه و پاش به رابطه شما باز بشه.. و متقابلا هم مردهای واقعی این کارو نمی کنند.
توی رشته روانشناسی، گفته میشه اگر کسی افسرده ست نبریدش مسافرت، چون آدم افسرده گند می زنه به مسافرت؛ هم خودش لذت نمیبره و هم به بقیه زهر می کنه..
خیلی از ماها یه رگه هایی از افسردگی داریم، اما افسردگی واقعی یه اختلاله که زندگی فرد رو مختل می کنه، یعنی اگر گریه می کنی یا احساس تنهایی می کنی لزوما افسرده نیستی..(اطلاعات بیشتر در مورد ملاک های اختلال افسردگی) برای این دسته از آدمها که تعدادمون هم زیاده اتفاقا میگم یکم از محیطت فاصله بگیر، یه مسافرتی برو یک هفته ۱۰ روز و برگرد، یه مدت برو یه جا چادر بزن..
اون موقع ذهنت کمی بازتر میشه و مسائلی که دلیل غمت بود برات کمتر ارزش داره.
وای که بزرگ شدن چقدر می تونه یه سری مسائل رو کوچیک کنه، هرچند که هنوزم تکرار ناراحتی هایِ بزرگِ قبل، حس ناخوشایندی داره اما اینکه از فاجعه به حس بد کوتاه مدت تقلیل پیدا کرده خیلی خوبه. از غنچگی کراشم روی حجاب بود 😄 با اینکه حجاب خیلی بدی نداشتم اما بیشتر وقتا از یه سری آدمها نصیحت می شنیدم که حجابت باید درست باشه و فیلان
یه مدت دیگه روسری ها افتاده بود ما رو تشویق می کردند که آفرین هنوز روسری سرته! حالا دوباره طوری شده که مادربزرگ میگفت حاج آقا گفته این همه شهید ندادیم که شما به بقیه تذکر حجاب ندید! 🙄 خلاصه آش همونه و کاسه همون
دیشب به آقای ه میگفتم یادم نمیاد همین مادربزرگ بهم گفته باشه از فلان استاد رئیس فلان آدم حساب نبر، از خدا حساب ببر .. اما تا دلت بخواد از احادیث و مزیت های حجاب گفته 🤌🙂
هنوزم برای متقاعد کردن به حجاب میگند روز قیامت از همان جایی که موها بیرون بوده اویزونتون می کنند 🤦🏻♀️ نمیدونم با این همه دسترسی و اطلاعات، نسل های جدید با این طور انظار ها چقدر متقاعد میشند 😄
منظورم این نیست که ایران اروپاىِه .. و منظورم هم زن زندگی آزادی نیست.. منظورم اینه که اولین و مهمترین اصل توحیدِ
اگر اول بسم الله یاد بگیریم خداترس باشیم، و از خداوند حساب ببریم _ در این صورت الگو میشیم و خیلیای دیگه از ما می آموزند. این طوری سلیمانی ها ارزش ها رو زنده می کنند و افراد زیادی به واسطه سلیمانی ها توی مسیر قرار می گیرند. و اینطوری نسلی بزرگ میشه که خوب و بدش رو تشخیص میده و یه سری ارزش ها براش درونی میشه. انسان موحد از زنجیرها، از تجمل غیبت حسادت ریا خودنمایی و.. آزاد میشه و تبدیل به آدم سالمی میشه که دیگران از دست و زبانش در امان اند و کسی رو هم نمیخواد تغییر بده 🙂
کاش این همه تلاش و هزینه برای حجاب، صرف توحید می شد.
أنا احبك بروحى و الرّوح لاتتوقَّف أبداً و لاتنسي ✨
من با روحم دوستت دارم و روح نه هيچ وقت متوقف ميشه.. و نه فراموش ميكنه
حـالـم بهم میخورد از آدم میانه بودن . آدم یا لوبیا پلو دوست دارد یا ندارد !
بالاخره بایــد بین سینمــا و تئاتر یکی را انتخاب کند .
خرید رفتن با عین را به میم ترجیــح دهد .
انگار عادتمان شده که همیشــه ِ خــدا دودل باشیم،
در دوست داشتن هم همینیـــم،
فقط من مــانـدم این آدمیـــزاد چطـور خودش را قانــع میکنــد .
یا دوستش داری یـــا نداری دیگر . این آسمون ریسمون بافتن ها را نمی فهممـم این خوشبختیت آرزومه هاا .. من لیاقتت ُ ندارم عزییزم ها. آخر آدم ِ حسابی این حرف هایی که میزنی خودت را هم قانــع نکــرده چه برسد به کسی که دلــش پر شــده از دوست داشتن ِ تو ِ بلاتکلیــف .
دوستش نــداری ! حـــــــالا هـــِــــی بگو من تورا یک جور ِ خیلی خاص دوست دارم .
بـگـذریـــــم .
...
فقط میخواهم بگویم :
آدم ِ محض بودن خاطر جمع تر است،
کمتر دوست داشتتن تنهــا معنی اش دوست نداشتن است و بس .
... تو بودی که بعدها گفتی هیچ چیز تضمین ندارد،
و رابطه آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد.
یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است..
| رویای تبت ، فریبا وفی |
مرتبط نوشت|
منُ و تو
از برگزیدگانیم
تنها آمدیم
تنها می رویم.
+ مهناز (نازنین_بیاتی) : خب برید دنبالش شاهرخ خان..
- شاهرخ (محمدرضا_گلزار) : گفت نیا دنبالم دیگه
+ مهناز: ی زن وقتی میگه نیا، یعنی بیا
/آینه بغل،1396/
ای کاش هرمردی زنش را بلد باشد.
مرا نکشت..
هیچکس نمیتوانست مرا به کشتن بدهد..
هیچکس... به قشنگیِ تو
مرتبط نویس| مثل اینکه دور تو چرخیده باشد شعر، زیبایی تو را من از تمام زوایا نوشته ام..